درد

ساخت وبلاگ
هرکس ندونه من که میدونم چرا تا "مهران" آوردی ولی از اون جلوتر نذاشتی بیام! خب بالاخره از اونجا به بعد جای هرکسی نیست...دعوتنامه خصوصی باید داشت؛ همینطوری یِلخی نیست که هرکس سرشو بندازه پایین و بره! حساب-کتاب داره...! بله! گناهه...شوخی بردار نیست...به هرمیزان رفتن به سمت گناه به همان میزان دور شدن ا درد...
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhajhasan4 بازدید : 29 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 14:13

ِاین مطلب شاید از حوصله ی مخاطب خارج باشد...لذا خواندنش اهلش را میخواهد. نگاه قرآن به شخصی به نام محمد(ص)؛ به عنوان یک ولیِ الهی است. یک پیغمبر که بالای سرِ یک جامعه ی پیشرفته از لحاظ مسائل سیاسی و اجتماعی است و مسئولیت هدایت این جامعه را بعهده دارد. خب هدف این نیست که بگویم نگاه فقط این است و تمام درد...
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhajhasan4 بازدید : 28 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 14:20

خودمونیم...انقدر این خصوصیات شبکه های اجتماعی در اینجانب نفوذ کرده که حال وبلاگ نویسی از وجودم رخت بربسته و تاب نوشتن متن بلند را از من ستانده. فی الحال و فی القرار بدانید و بدانیم که: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ....وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ۲۰ بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون‏جویى در اموال و فرزندان است....و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست. [سوره حدید آیه ٢۰] . درد...
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhajhasan4 بازدید : 27 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 21:43

بسم الله الرحمن الرحیم اغلب زندگی ها ناصافند، بالا و پایین دارند، درّه و تپّه دارند، دور میخورند؛ گاهی برمیگردند سر جای اولشان، گاهی "سینوسی" میشوند ومجموع بالا وپایین رفتنشان یکی میشود؛  گاهی هم بعد از هر سقوط شیب میگیرند وافتان وخیزان خودشان را به جایی بالاتر از نقطه اول میرسانند... اما خط زندگی بعضی ها از یک جایی به بعد "نمایی" میشود وبالا میرود...آنقدرکه آخرش دیده نمیشود. خط زندگی حسن طهرانی مقدم پراز حادثه است.پر از بالا وپایین های حساس،پر از موانع پیچیده، پر از "نمی توانی"ها و"دیگر نمیشود"ها؛ پر از جمله "اینجا دیگر آخر خط است".. پر از سنگ هایی که جلوی راهش افتاده و موانعی که جلوی پایش سبزشده،اما همه را گذرانده،هیچ وقت نایستاده وتوقف نکرده است.هیچ وقت "شیبش" منفی نشده وهیچ وقت برای بالا رفتن بر روی خط های دیگر سوار نشده؛همین ها بوده که خدا هم انگار به خط زندگی اش برکت داده،هرچه به انتها نزدیک تر شده تابع زندگی اش نمایی تر شده وآخر خطش مثل موشک اوج گرفته و بالارفته... آنقدر بالا که بیشتر خط ها به گَردش نمی رسند؛ خط هایی که مثل زندگی ما درگیر"محور افقی" شده اند وبا محور"عمو درد...
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhajhasan4 بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 5:08

سرمنزل مقصود کجاست؟ آدم ها باید به این سوال فکر کنند؛ تو گویی انگار تمام هدف از آفرینش، پیدا کردن جواب همین سؤال است. حالا به هر زبانی و نژادی ومذهبی؛ چه اهمیتی دارد... اما در کتابی آسمانی مثل قرآن؛ هدف از آفرینش را "عبودیت" معرفی میکند؛ یعنی همه ی هستی باید یک هدف داشته باشند و آن هم عبودیت وجودی به نام "پروردگار جهانیان". حالا رابطه ی بین "پیدا کردن جواب سوال بالا" و "هدفی که قرآن معین میکند برای آفرینش"؛ رابطه ی عجیب و زیبایی است. به نظرم این رابطه را جز شهدا در نمی یابند...       "در نوشته های بعدی بیشتر راجع به این موضوع صحبت میکنیم"   درد...
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhajhasan4 بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 5:08

نمیدانم واقعا نمیدانم... محاسبه یعنی شمار کردن؛ به حساب آوردن و حساب کشیدن. در زندگی، همه ی ما با انواع و اقسام "محاسبه" درگیر هستیم و شاید هم ندونیم که چقدر با اون درگیریم. محاسبه اموال مثل خانه و ماشین و پول و...؛ محاسبه احتمالات(خطر؛ پیروزی؛ شکست و...)؛ محاسبه آینده ی خود و دیگران و زندگی هایمان؛ محاسبه گذشته ها و از سر گذرانده ها؛ محاسبه ساده ریاضیات؛ محاسبه هنجارها و ناهنجارهای فردی و اجتماعی؛ حتی محاسبه فرزندان و همسر؛ و "محاسبه نفس" و... که هر محاسبه ای؛ ممکن است برای خود حتی چند جواب در پی داشته باشد.(اینجا هم محاسبه ی تعداد پاسخ انجام شدD: ) یعنی محاسبه بدون جواب؛ اصلا معنا ندارد. پس اولا وجود محاسبه حتمی است دوما وجود پاسخش هم حتمیست. حالا سوالی بوجود میاید که هرکسی ممکن است جواب خود را داشته باشد برای محاسبه اش؛ پس معیار سنجش پاسخ ها چیست؟ تا پست بعد.... درد...
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhajhasan4 بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 5:08

واژه فراموشی؛ واژه نامأنوسی است. یعنی با گفتن کلمه ی فراموشی تقریبا هیچ حسی به آدم دست نمیدهد و تا نپرسیم "فراموشیِ چی؟" خوب بودن یا بد بودن آن هم مشخص نمیشود. دقیقا نمیدونم فراموشی چیز خوبیست یا بد...مثلا ادامه ی مطلب قبلی به اسم(محتسب) رو فراموش کردم که میخواستم از کجا به کجا برسم و هدفم از نوشتن اون مطلب و ادامه اش چی بود؛ والان نمیدونم باید خوشحال باشم که فراموش کردم یا متاسف؟ حتی ما خود "فراموشی" را هم فراموش میکنیم. به عنوان مثال شما یادتان نمی آید در ماه گذشته چه چیزی را فراموش کردید؟ راجع به نعمت بودن فراموشی یا نبودنش صحبت نمیکنم؛ اساسا راجع به این است که چجور چیزی هست؟  مثلا جنس فراموشی مرگ چرا فرق دارد با فراموشی مسواک زدن؟ یا مثلا فراموشی یک حادثه چطور اتفاق می افتد؟ که اگر جوابش این است که با تعدد اتفاقات دیگر این حادثه فراموش میشود؛ بازهم این سؤال پیش میاد که این اتفاقات هم باز در معرض فراموشی هستند؛ یعنی یک چیز فراموش شدنی باعث فراموش شدن یک حادثه میشود؟! چیز پیچیده ای نیست... فراموشی گاهی علت است گاهی معلول؛ گاهی سؤال است گاهی برهان؛ گاهی مفید است گاهی مضر؛ گاهی حالت درد...
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhajhasan4 بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 5:08

بی مقدمه میرم سرِ اصل مطلب: دردمان چیست؟ چرا انقدر در تشخیص درد مشکل داریم؟ هم درد خودمان هم خانواده مان و صدالبته جامعه! چرا حزب اللهی ها درد ناشناس شده اند؟ چرا حزب اللهی ها "انقلابی" نمیشوند؟!(فریاد میزند...) ای راستی ها و ای اصولگراها و ای نگرانانِ اتحاد؛ والله به کسانی نیاز داریم که به صورت انقلابی دردها را بشناسند نه بصورت اصولگرایی! مردم کسانی را که دَم انتخابات پیدایشان میشود و داعیه ی مردم داری سر میدهند؛ قبول نمیکنند که هیچ شاید جریان خلاف آنها را هم حتی انتخاب کنند. چون حداقل جناح مقابل بی دردسر تر عزت و شرف و استقلال و اقتصاد را به باد میدهد. مردم از هرکسی توقع کار و "دردشناسی" نداشته باشند، از حزب اللهی ها دارند...از انقلابی ها دارند و بخاطر همین هیچ رقمه از کارنکردن و کوتاهی انقلابی ها نمیگذرند. شده به غیرانقلابی و حتی ضدانقلابی رأی میدهند ولی از کم کاری و درمتن زندگی مردم نبودنِ حزب الله نمیگذرند. جریان دانشجویی هم همینطور...که به قول "سعید" زیباکلام:[جریان دانشجوییِ(انقلابی) روی هم رفته مُرده است]. جدابودن از خواسته و گفتمان مردم و تشخیص ندادن به موقع درد مردم؛ بزرگتر درد...
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhajhasan4 بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 5:08